جدول جو
جدول جو

معنی عزلت نشین - جستجوی لغت در جدول جو

عزلت نشین
(وَ دَ/ دِ)
گوشه گیر. منزوی. معتزل:
به عزلت نشینان صحرای درد
به ناخن کبودان سرمای سرد.
نظامی.
گروهی عمل دار عزلت نشین
قدمهای خاکی دم آتشین.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزلت گزین
تصویر عزلت گزین
عزلت گزیننده، گوشه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
عزلت گزیننده. آنکه عزلت و تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). گوشه نشین. معتزل. منزوی، عابد و مرتاض. (آنندراج). عزلت دوست. و رجوع به عزلت دوست شود
لغت نامه دهخدا
(جُمْ)
که جای باصفائی دارد. که در نزهت ستان است. که در آسایش و سرور است. که در نزهتگاه ساکن است:
به زندانیان زمین زیر خشت
به نزهت نشینان باغ بهشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از عزلت گزین
تصویر عزلت گزین
گوشه نشین آن که عزلت اختیار کند گوشه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
راهب، راهبه، عزلت جو، عزلت نشین، گوشه گیر، گوشه نشین، معتزل، معتکف، منزوی
فرهنگ واژه مترادف متضاد